شروع همراهي من و پسرم
از امروز روياي رنگين تنها ماندن با تو تحقق يافت. اينكه من باشم و تو باشي و لحظه هاي ناب عشق ورزيدمان در تختت ارام اسوده ايي و من ارامم و اسوده كه تو رادارم. خدايا شكرت كه امروزم مملو از رنگ فرنامم است. خدايا ممنونم كه مادرم،با همه ويژگي هاي خاص مادرانگي. دستان من و فرنام به سوي بيكرانه توست. دستانمان به اميد دستان رئوف تو به اسمانها پركشيده است. ما را درياب... چقدر برنامه ريزي كردم براي اين روزهاي داشتنت،براي دقايقي كه من مي مانم و عطر تن و شوق حضورت در اين خانه. چه كارهايي را در نظر داشتم با هم به انجام برسانيم ولي انگار همين بودنت شده همه ي كار و بار و دغدغه من. فرصت هيچ چيز ديگر نيست فرنام جان،نه خواب كافي و نه خورا...