فرنام جان همه كس مامان و باباييفرنام جان همه كس مامان و بابايي، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

کوچیک خان

شمارش معکوس .....

1391/5/11 14:40
نویسنده : mamani
303 بازدید
اشتراک گذاری

روزها و روزها میگذرد و من لحظه به لحظه حضورت را نزدیک تر حس میکنم...

روزها و روزها میگذرد و من لحظه به لحظه حضورت را نزدیک تر حس میکنم...

پسر نازنین من ، نمیدانم چه حسی درونم جریان دارد که گاه بیقراره دیدنت میشوم و گاه دلتنگ تکان هایت.

لحظه ای دلم میخواهد نرمی تنت را با صورتم حس کنم و لحظه ای دیگر دلم میخواهد تا ابد در درونم و با من باشی.

گاه دلم هوای بوی تنت را میکند و گاه بی تاب سکسکه ها و ضربان هایت.

چه میتوان کرد؟.........رسم غریبی است..........تا عادت میکنیم زود دیر میشود!

تازه به وجودت عادت کرده ام ، به تکانهای منظمت ، به عکس العمل های آشکار و هشیارانه ات.

هیچ میدانستی در این 9 ماه شیرین ،

به عشق تو نفس کشیده ام؟...

برای تو غذا خورده ام؟...

به یاد تو خندیده ام؟...

با فکر و خیال تو خوابیده ام؟....

با تکان های تو بیدار شده ام؟....

با شور وشوقی وصف ناپذیر ثانیه ها و دقایق و روزها و هفته ها و ماه ها را شماره کرده ام تا انتظار به سر آید و وجود  زیبایت را در بغل گیرم و باهر نگاهم به تو بگویم خدایا شکرت ...خدایا ممنونم که به من  این هدیه زیبا را دادی .....

 و حالا که تا در آغوش گرفتنت تنها و تنها کمتراز٩ روز مانده دلتنگم و غمگین. گاهی دلم هوایت را می کند. گاه  می خواهم تا ابد تو را درونم نگه دارم تا مبادا گزندی به تو  رسد.خدای من زیباترین  خلقت هستی درون من شکل گرفته است.از تو می خواهم پاسبان و نگهدارش باشی و وجود من و همسرم را با این هدیه زیبا غرق لذت و شادی کنی.

میخواهمت پسرم، با تمام وجود.........آتش جانم را هیچ مرهمی نباشد مگر دیدنت و بوییدنت و بوسیدنت.

 

جاویدان باد عشق مادری که گویی جرعه جرعه درونم به ظهور میرسد.

آری من بار دیگر عاشق شده ام و گویا این عشق متفاوت است!

بارخدایا ، مراقب پسرم و همسر مهربانم باش و این شادی ها را به ما ببخش،امين...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوچیک خان می باشد