مادر شدم.....
فرزندم، نور چشمم، پاره تـــــــــــــنم.
تو آمدی ، با نگاه شیرینت ، با گرمای وجودت ، با چشمان بی نظیرت .
دردانه ی محبوب و دلپذیرم،
چگونه برای تو از شادی غیرقابل توصیف داشتنت بگویم...از شوق دیدارت....از لحظه تولدت....
تو آمدی و به زندگی ما رنگ تازه ای زدی....چونان رنگ گلهای بهشتی با عطری دلاویز و به غایت مدهوش کننده...
عظمت پروردگار را در ظرایف وجود دوست داشتنی ات می جوییم و خدا را با تمام ذرات وجودمان حمد می گوییم...
""" الحمدالله رب العالمین ""
بالاخره اون روزی که منتظرش بودم براي منم رسید
روز پنجشنبه 19/5/91ساعت 12:30ظهر
فرنام نفس کشید
و من مادر شدم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی