فرنام جان همه كس مامان و باباييفرنام جان همه كس مامان و بابايي، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

کوچیک خان

روز مادر...

  چه ظلمي است ،عجب خيانتي ، چه كوته فكري ، كه مادر را ، زادگاه عشق ،كسي كه بودن به او مديون است ، سرچشمه تمام زيبايي ها ، محبت ها ، دوست داشتن ها را به فرشته تشبيه كنيم هيچ فرشته اي مادر نميشود مادر، فقط مادر است همين ........... مادرم روزت مبارک   پ ن:این پست به سفارش خاله ارام ساده و روون نوشته شده اخه خاله جون میگه ممکنه بعدا از خوندن وبلاگت خسته شی پسرم،سعی خودم رو تو ساده نویسی می کنم عزیزم:)) ازخودت میگم و خودم ... از اینکه مادرتم ... از این که عاشقتم ...از اینکه برات میمرم ... عزیزکم ...از روزایی میگم که در انتظارت بودم ... از روزایی که منتظر دیدن شکل ماهت بودم ... اینا رو میگم ت...
11 ارديبهشت 1392

سال نو مبارک...

یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر الیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الا احسن الحال بهار از راه رسیده است . از سمت کوچه باغ نرگس های مست . از سمت ازدحام عطر نارنج . از سمت لحظه های ترنم عشق. از جاری دقایق مشتاق سرسبز. بهار از راه رسیده است با سبد سبد شکوفایی با ثانیه ثانیه گل افشانی با دقیقه دقیقه شکوفا شدنهای پیوسته.   بهار از راه رسیده است تا یکبار دیگر به او که آفرینشگر خلاق تمام آینه هاست ایمان آوریم و بدانیم که در تمام بودنمان درتمام هستیمان درلحظه لحظه ی رسیدنمان حضوری همیشگی دارد و به یاد آوریم که رستاخیزطبیعت دیباچه ی روزی است که همه درپ...
1 فروردين 1392

روزهای من...

روزگار طولانی من بودم وخودم،درس و کار و یک دنیا فراغتی که هر طور دوست داشتم به بطالت می گذشت،بعدها همسفر مردی از تبار خوبی شدم و او انقدر خوب بود که کم کم رفتن پی علاقه مندی ها تمام وقتم را پر کرد . باز هم او پشتم بود و در انی این شد همه زندگیم،کار باطل-کار الکی کردن اما با تمام توان و تمام وقت... بعد روزگار ورق خورد و... روزگار طولانی من بودم وخودم،درس و کار و یک دنیا فراغتی که هر طور دوست داشتم به بطالت می گذشت،بعدها همسفر مردی از تبار خوبی شدم و او انقدر خوب بود که کم کم رفتن پی علاقه مندی ها تمام وقتم را پر کرد باز هم او پشتم بود و در انی این شد همه زندگیم،کار باطل-کار الکی کردن اما با تمام توان و تمام وقت... بعد ر...
16 اسفند 1391

شرمندگی از نبودن...

من و فرنام اینک اینجائیم در حال شکر گذاری به درگاه خدا بابت همه این چزهایی که شادمان می کند... وشرمنده از روی همه دوستان در نگذاشتن عکس و خبری از خودمان... راستش انگار قبل ترها شبانه روزم بیشتر از 24 ساعت بود اما حالا 24 ساعت هم برایم کم می اید و این است روزهای مادرانگی من با فندقم پسرکم این کم کاری را به پای تنبلی و مهم جلوه ندادن وبلاگت از طرف مادر قرار نده،رسیدگی به شما تمام لحظاتم را پر کرده،کارهای منزل و مهمان داری و شرکت و بابایی هم جای خودش.کاش اندکی هم برای خودم می بودم اما همین که تو هستی کافیست... برای احسنت بودن رشد جسمی و روحی ات گاهی تا سحر بیدارم اما همیشه خرسندم از اینکه تو را دارم و در ...
19 بهمن 1391

آخرین مطلب قبل از تولد پسرم

پسر گلم...دوران زیبای جنینی داره تموم میشه و شمارش معکوس آغاز شده برای در بغل گرفتن تو.. عزیز دلم نه ماه درونم بودی.هر روز با تکانهایت شور و شوقی در من می آفریدی ...من به وجودت عادت کردم.به تکانهایت، به ضربه های شیرینت، دلم برای این روزها تنگ می شود ولی دیدار تو شیرینی خاصی دارد .. باورم نمی شود دارم مادر می شوم....مادر یه فرشته کوچک که خدا آن را به ما داده....تمام این نه ماه برای همه دعا کردم...دعای آخرم و خواسته آخرم از خدا این است که یا رب العالمین لذت شیرین مادری رو نصیب همه  بکن و هیچ کس را در انتظار این نعمت خود قرار نده... خدایا من را ببخش اگر بنده بدی بودم به درگاهت....من می خواهم با روحی صاف مادر شوم...پلیدی ها را ...
19 مرداد 1391

همسرم...

همسر عزیزم متشکرم : برای.... همسر عزیزم متشکرم : برای تمام زمانهایی که مرا به خنده واداشتی .. . برای تمام زمانهایی که به حر ف هایم گوش کردی ... برای تمام زمانهایی که به من شهامت و جرأت دادی.. . برای تمام زمانهایی که با من شریک شدی.. .   برای تمام زمانهایی که با من به گردش آمدی . .. برای تمام زمانهایی که خواستی در کنارم باشی . .. برای تمام زمانهایی که به من اعتماد کردی.. . برای تمام زمانهایی که مرا تحسین کردی.. . برای تمام زمانهایی که باعث راحتی و آسایش من هستی . .. برای تمام زمانهایی که گفتی "دوستت دارم.. ". برای تمام زمانهایی که در فکر من بودی . ...
14 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوچیک خان می باشد