نمی دانم چطورمی شود ؟
نمی دانم چطورمی شود ؟
این روزهای بی شرکت وکلاس و درس ؛همیشه خانه ام .فرنام را دارم. پای دنیای بزرگ مجازی می نشینم کار خانه می کنم و بیشتر از آن روزها خسته ام.
نمی دانم چطورمی شود ؟
این روزهای بی شرکت وکلاس و درس ؛همیشه خانه ام .فرنام را دارم. پای دنیای بزرگ مجازی می نشینم کار خانه می کنم و بیشتر از آن روزها خسته ام.
انگار دور خودم چرخ می زنم.
منتظر تعطیلی آخر هفته زیاد می مانم نمی فهمم چرا! من که همه ی روزهایم تعطیل است،این همه منتظر تعطیلی هستم.... شاید به این دلیل باشد که قبلترها این روزهای بابایی از ان من بود اما حالا بیشتر در گیر و مشغول است و من هم ...
بعد آن روزهای انتظار ،اخر هفته هم بسیار سریع و تند می گذرند.
وضع کار بابا برایم مبهم است کم می گوید اما آرام نیست و شوره ای به آن همه شوره های دلم اضافه می کند
کمتر و کوتاه تر که روی سجاده می نشینم پریشانیم مضاعف است.
خداوندا پناهمان باش چون همیشه...