البوم عکسهای دبی
بخاطر حضورت درکنارمن
بخاطر حس مادرانه ای که توبه من بخشیدی
بخاطر روح لطیف و پاکت چراکه لمس تولمس تمام زیبایی هاست
بخاطر لبخندزیبایت و افرینش تمام لحظه های شیرین و ناب زندگیم سپاسگذارم
پسرکم
ممنونم که اجازه دادی مادر باشم
ممنونم که اجازه دادی کف پاتو ببوسم و بشی همه زندگیم
ممنونم که اجازه دادی با بوئیدن عطر تنت حس کنم تو بهشتم
این عکسها مربوط به سفرمون تو بهمن ماه به دبی هست عزیزکممم
تاریخ10 بهمن سال 1392
چند تا شو گلچین کردم تا اینجا واست به یادگار بمونهه که البته بیشترش مربوط به شهربازییی هست که یه روز بردیمت اونجا و کلی حال کردییی و سوار همه شون شدی
قصد کردم از این به بعد عکسهای سفرهامون بزارم که یادگار باشه
کلی هم عاشق طاووس ها شدی و ول کنشون نبودیی و هی می خواستی بگیریشون
اینجا بهت گفتیم ژست بگیر و مثلا ژست گرفتیی
قربون این ست ها ت برم مننن
محو تماشای ماهی ها و اکواریوم شدی و ول کن هم نبودییی
همچنان محو تماشای طاووس هااا و بدون توجه به صداهای بابایی واسه دیدن تو دوربیننن:(
بین راه و نرسیده به صحرا مثلا تو تایم استراحت و خرید که شما تازه از خواب بیدار شده بودی
تو صحرای نزدیک عمان تو بغل بابایی که قطره قطره هم بارون می اومد و خیلی هوای باحالی شده بودد
البته این هم بگم میگفتن بعد از 5 سال بارون اومده،خوب قدم ما بود دیگه:))
خوشحال و در حال قدم زدن بین همه مردم و سلام و های دادن بهشوننن
قربون پسر اجتماعی ام برم مننن
عاشق این شیرها و البته اب بازیشون شدی
ساحل هتل اتلانتیس
کنار امارات مال و منتظر رقص فواره ها یا به قول خودت اب بازی
روز اخر تو لابی هتل
و بالاخره خسته از کلی بازی و شیطنت تو هواپیما و بغل بابایی بی هوش شدی از خوابب