در هشتمين ماه همسفري من و فرنامم...
فرنامم
در واپسين روزها از هشتمين ماه مشتركمان،در روزهايي كه لحظه لحظه اش با حس و حالي عجيب در گذر است،گرماي هوا مضاعف ميشود و سنگيني وزن نازنينت نشانه ايي پر رنگتر از حضورت را به تصوير ميكشد.
ديگر نيمي از وجودم شده ايي و نگراني اينكه روزي برخيزم و تو ديگر در بطنم نباشي و اغوشم از تو خالي باشد يك لحظه ارامم نمي گذارد.
عزيز دل مادر
براي به بر كشيدنت صبوري ام رو به اتمام است و با اينكه براي بودنت در وجودم عاشقانه شادم ، دلتنگ روزهايي هستم كه در اغوشمان باشي.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی