به بهانه واكسن دو ماهگي ات
هر چه سعي كردم درباره فردا كمتر فكر كنم
هر چه كوشيدم خودم را به ان راه بزنم
هر چه تلاش كردم به روي خودم و شما نياورم
نشد كه نشد كه نشد....
هر چه سعي كردم درباره فردا كمتر فكر كنم
هر چه كوشيدم خودم را به ان راه بزنم
هر چه تلاش كردم به روي خودم و شما نياورم
نشد كه نشد كه نشد.
بيشتر از هر روز و بي هراس از بغلي شدنت به اغوشت كشيدم
به بهانه بغل بيش از 7 بار در مدتي كوتاه پوشكت را چك كردم
دقايق طولاني باد گلو گرفتم و شما
بيشتر از هر روز ديگر خوابيدي،خنديدي و دلبري كردي.
مي دانم مي گذرد و خوب مي گذرد مثل روز ختنه كردنت
اما مادرم ديگر...
نه دلم دست خودم هست نه شوره هاي ريز و درشتش نه نگراني هاي بي علت و با علتش.
ارام خوابيده ايي،كاش بيدار شوي تا بهانه ايي براي اغوش كشيدنت داشته باشم.
چقدر اغوشم بدون تو و حجم سترگت خالي است،چقدر بي تو كمم مادر،چقدر...
ديگر به هم خو گرفته ايم و هم را خوب مي شناسيم و حرف هم را بدون انكه زبان مشتركي داشته باشيم مي فهميم
جگر گوشه ام شده است همه ي وجودم
با هم شاديم،خيلي شاد...