امروز هوای دلم بارونیه...
الان که دارم برات مي نويسم يه باروني گرفته
نميدونم چرا هواي دل خودمم باروني شده،
امروز ازاون روزاست که دوباره دلم گرفته...
قبل از اینکه مرا محاکمه کنی، قدم برداشتن با کفشهایم را امتحان کن!
با پاي دل بيا،انقدرها هم بد نيست
امروز هوای دلم بارونیه
نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت
نمیدونم چی بگم...
البته پسرم
فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست
تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد
خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند
دشواري هاو سختي هاي اين روزها رو به جان و دل مي خرم پسركم
چون مي دانم كه آمدنت نزديك است تو خورشيد زندگاني مني
براي تابيدنت روزهاي سختم را با هيجان به شب مي رسانم
من شكوه قدرت خداوند را با تمام وجود در تو حس مي كنم
"يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد ميدهم."